سلام بالاخره وصل شدیم
سلام دوستای خوبم بالاخره بعد ی ماه وصل شدیم والا اینجا ی چیز که خراب شه صد سال طول میکشه مسئولاش رسیدگی کنن خلاصه اینکه تلفنم قطع بود و هی ما میگفتیم بیاین درستش کنید بوق نداره میگفتن نه مشکل از جای دیگست...تا دیروز تشریف آوردن و درست کردن ظرف 5 دقیقه ...خب می مردین زودتر بیاین؟مثلا اینا دارن پول حلال در میارنخب از اونا بگذریم بریم سراغ خودمون
اول اینکه از همه ی اونایی که تو این مدت ی ماهه به وبم سر زدن ممنونم
دوم اینکه ی نی نی دنیا اومده و من خاله شدم دیروز خواهرم دختر نازشو دنیا آورد که انشاا عکسش رو بعدا میذارم اگه اجازه داد هنوز خودم ندیدمش تا امروز برگردن از بوشهر قند تو دلم آب میشه
سوم اینکه انشاا همسری برگرده عکسای زهرا گلی رو بیاره فردا یا پس فردا عکسها رو میذارم...
نگفتم راستی ماهی های زهرا 5تا شدن قضیه از این قرار بود همون اول بچه ماهی ،مامان ماهی،و پدر ماهی خریده شدن بعد رفته بودیم کنگان خرید عید که زهرا دوباره زد زیر گریه و ی ماهی از کنگان آوردیم شد مهمون ماهی ها و روز بعد مامان ماهی مرد ولی زهرا گفت نهههه اون بابای ماهی ها بوده و مامانشون زندست و باید بریم براشون ی بابای دیگه بخریم خلاصه رفتیم این دفعه ی ماهی با دنباله های بلند خریدیم که متفاوت از بقیه بود وقتی گذاشتیمش کنار بقیه گفتم زهرا اینم مامانشون ولی زهرا گفت نههه این مامانشون نیست این مهمونشونه بخاطر تفاوتش با بقیه هیچ رقمه حاضر به پذیرش مامان جدید ماهی ها نشد خداروشگر روز بعد عید بود و دیگه تا همین تعداد متوقف شد
بعدم اینقدر بچه ماهی که آخرین بازمانده ماهی ها بود رو زد که مرد تا ادامه حرفای این ی ماهه خداحافظتون