کارهایی که برایت انجام دادم و آنهایی که انجام ندادم
شمارش معکوس تا2 سالگی آغاز شده
و تو عزیزم هنوز لج می کنی و از پوشک جدا نمی شوی و تا پوشکت را باز می کنم بساط گریه به راه است که مامان پوشک...
و هنوز نتوانسته ام تو را به قصه علاقه مند کنم که تقصیر خودم است چون تا1سال بخاطر مشغولیلت و ناراحتی های خودم فقط به تو غذا می دادم و می خواباندم...و حداکثر با هم بودنمان در روز30دقیقه هم نمی شد...ولی واقعا گرفتار بودم و تو گل من دختر خوبی بودی و با چشم های معصومت به شخصیت های تلویزیون زل می زدی
بعد از آن بعضی کارهای ساده را با هم انجام دادیم مثلا
در بالکون را باز می کردیم و هر صدایی که می آمد و هر رهگذری که رد می شد برایت توضیح می دادم صدای پا صدای خروس همسایه صدای گربه یا هر چیز دیگر
و یک کار دیگر که برایت کردم این بود که صورتهای مختلف را از اینترنت گرفتم و برایت حالت چهر ه ی آنها را گفتم انصافا باهوشی و زود یاد گرفتی
نقاشیت هم گمانم نسبت به سنت بهتر است از بعد از آشنایی با زینب در نی نی آی کیو برایت کاغذ های یک رو سفید را به هم چسباندم و کاغذ دیواری بزرگی درست کردم و بر روی دیوار نصب کردم تا تو عمر مامان روش نقاشی های خوشگل بکشی البته هراز گاهی روی دیوار هم می زدی و میگفتی" مامان دیوار خوشگل کشیدم"فدای سرت عزیزم تمام این خانه فدای سرت به شرط اینکه هدفت یاد گیری باشد
کارهای دیگری هم با هم انجام دادیم که در خاطرات انتقالی در بلاگفا نوشته ام