زهرا جونزهرا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

برای دخترم زهرا

مهارت حل مسئله

1393/4/24 22:27
253 بازدید
اشتراک گذاری

این مبحث چند وقتیه که فکرم رو خیلی مشغول کرده با جدی شدن تصمیم بر بودن فرزند دوم برایم اهمیتش صد چندان شده حرفم این است زهرا از پس مشکلاتش بر می آید؟واقعا نمیدونم...خدا آدم رو طوری آفریده که توانایی انطباق با شرایط مختلف یا تغییر اونها رو داشته باشه ولی زهرا میتونه از این توانایی استفاده کنه؟زهرایی که وقتی یک قطعه از پازل را نمی تواند بگذارد صدای گریه اش به هواست که بیا کمک...

خیلی وقت پیش یک مستند دیدم در این مورد به این صورت که بچه ها در یک اتاق قرار میگرفتند(سنشان3-4 سال بود)و بعد آزمون گیرنده می آمد و 2 تا بستنی به آنها می داد و درو می بست بچه ها باید بدون اینکه بستنی ها رو زمین بگذارند راهی برای باز کردن در پیدا می کردند و برای تحریک بیشتر پدر و مادر یا دوستشان از پشت در آنها را صدا می کرد که بیا بیرون پشت در منتظریم بیا بازی...و از طریق دوربین عملکرد بچه تحت نظر بود از بین5بچه فقط یکی به گریه افتاد و اظهار عجز کرد بقیه 2تا رو تو ی دست گرفتن و درو باز کردن...یکی از بچه ها جالب بود به دوستش که گریه می کرد از پشت در گفت 2تاش رو تو ی دست بگیر بیا...آزمون گیرنده هم برای این پسر زبل آزمون رو سخت تر کرد و3 بستنی داد دستش درست یادم نیست چجوری حل کرد احتمالا2 تا تو ی دستش و با دستی که ی بستنی بود درو باز کرد...

زهرا هنوز دستش به دستگیره در نمی رسد...ولی رفتارش را از برم...دنبال راهی برای افزایش این مهارتم روانشناسی می گفت اگر می خواهید به کودکتان لطف کنید موقع عجز او به گریه اش کامل بی تفاوت باشید...اما شمای مادر بگو مگر می شود؟تئوری ها چیزی می گویند و قلب ما چیز دیگر...دنبال بازیهایی برای افزایش استقلال و به تبع آن مهارت حل مسئله در فرزندم هستم منتظر راهنماییهای شما دوستان عزیز هستم...(چند راه کار رو در ادامه ی مطلب امروز26تیر ماه اضاف کردم )

درک من از مطالبی که در اینترنت پیدا کردم والبته به صورت خیلی جامع و مفصل بود به این صورته:

1-با افزایش سن کودک مهارت حل مسئله ی کودک بیشتر می شود(چون شرایط و مشکلات بیشتر رو تجربه می کنه و به ناچار راه حل مواجه با اونها رو یاد می گیره...ولی گمونم اینجا بحث اعتماد به نفس مطرح میشه چون کودکی که فاقد اعتماد به نفس باشه از زیر بار حل مشکل شونه خالی میکنه)

2-به کودکمان بیاموزیم مسائلش را بیان کند(تا مشکل به گونه ای واضح مشخص نشه نمیشه ی راهکار صحیح براش پیدا کرد)

3-آموزش فرضی حل مسائل(مسئله ی فرضی رو مطرح کنیم و از کودکمان بپرسیم اگه تو تو این شرایط بودی چیکار می کردی؟)

4-مشاهده ی حل مسئله(مثلا وقتی با مشکلی مواجه میشیم به کودک اجازه دهیم که نحوه ی حل شدن مسئله توسط ما را مشاهده کند تا یاد بگیرد)

5-بازی(مثل شطرنج و بازیهای کامپیوتری که کودک را در شرایط مختلف قرار می دهد و ناچار به تصمیم گیری است*البته من اصلا به بازی کامپیوتری اعتقادی ندارم*)

پسندها (9)

نظرات (8)

زینب صبوری
25 تیر 93 7:29
مساله بسیار خوبی را مطرح کردی...باید بیشتر بررسی اش کنم ....متشکرم
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
من از شماممنونم زینب جان واقعا به نظر آدم فهمیده ای مثل شما احتیاج دارم
باران قاصدک
26 تیر 93 0:46
چه جالب عزیزم
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
ممنون عزیزم
باران قاصدک
26 تیر 93 0:47
شب قدر، آوای ایمان را در گوش جان انسان‌ها ترنم می‌کند.
باران قاصدک
27 تیر 93 1:51
من از عمق وجود خودم ، خدایم را صدا کردم نمیدانم چه میخواهی ، ولی امروز برای تو برای قلب زیبایت ، برای آرزوهایت ، به درگاهش دعا کردم و میدانم خدا از آرزوهایت خبر دارد ، یقین دارم دعاهایم اثر دارد . . .
شهرزاد مامان آریابد
30 تیر 93 2:34
من ایرادی نمیبینم که وقتی گریه میکنن به دادشون برسیم و به قول معروف آرومشون کنیم اما منظورم از به داد رسیدن این نیست که خودمون مسله رو حل کنیم .همین که ابراز وجود کنیم معمولا آروم میشن و بعد با جملاتی مثه اینکه الان چی کار کنیم که ... و میشه بهشون فرصت فکر کردن داد و حتی اگه راه حلی که دادن مسله رو حل نمیکنه باید بهشون اعتماد به نفس بدیم .آفرین که این و گفتی بزار امتحان کنیم و... حالا نشد ,حالا چی کار کنیم؟ .(بسته به صبر کودک ,قبل از اینکه دوباره فریادش بلند شه این بازی رو ادامه میدیم و در نهایت با تعریف و تشویق های بسیار بازی رو حل میکنیم حتی اگه خودمون جواب مسله رو دادیم جوری وانمود میکنیم ویا حتی بیان میکنیم که با کمک تو به نتیجه رسیدیم ). اگر هم از ابتدا کودک در مسله ای وارد شد و بیقراری نکرد که اصلا مداخله نمیکنیم و زمان میدیم تا جایی که میتونه خودش وارد عمل شه. ببخشید که یه کم ظولانی شد.امیدوارم مفید باشه. پایدار باشید...
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
بله البته که مفیده ممنون از لطفتون
مامان سوده
30 تیر 93 20:45
دوست عزیز همه ی راه حل های مطرح کردید مفیده . یه نکته اضافه میکنم خیلی راحت و ابتدایی و کاربردی هست . ( البته از یه کتابی خوندم ) در مواقعی که دخترم مثلا قطعه های خانه سازیش می یوفته و داد و بیداد میکنه بهش میگم منم که کوچیک بودم یه دفعه بلوک های خانه سازیم ریخت گریه کردم مامانم اومد بهم گفت دوباره تلاش کن تلاش کن میتونی منم تلاش کردم موفق شدم باور کنید همین جمله تکراری و گاهی داستان های خیالی خودم در این رابطه براش کارسازه البته فقط در حد چند جمله اونم از راه دور بهش میگم و جلو نمیرم بعد اگه کارساز نبود خودم میرم پیشش و باهاش هم فکری میکنم و راه حل پیدا میکنیم اگه هیچ کدوم اینا موثر نبود دستش رو توی دستم میگیرم باهم اون کار رو انجام میدیم طوری که فکر کنه خیلی موثر بوده
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
ممنون از راهنماییت دوست خوبم
مامان حدیث
31 تیر 93 2:18
حسابی رفتم تو فکر . نمی دونم حدیث تا چه اندازه قدرت حل مساله را داره ؟ البته فکر می کنم زهرا جون هنوز یه خورده کوچک باشه و با بزرگتر شدن گریه هاشم کمتر می شه. ممنون از جواب هات . مورد سوم به نظرم از همه بهتر اومد.
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
ممنون از نظرت عزیزم
باران قاصدک
31 تیر 93 16:04
__▓▒▒▓ ______▓▒▓_▓▒▒▓_▓▒▓ _____▓▒░▒▓__▓__▓░▒▓ _____▓▒▒▓_▓▓_▓▓_▓▒░▓ ___▓▒░▒▓_▓░▒▓_▓▓_▓▒▓ ___▓▓___▓▒░▒▓_▓▓_▓▒▒▓ ___▓_▓_▓▒▒▓_▓▒▒▓_▓▒▓ __▓__▓▒▓_▓▓__▓▒▒▓_▓▒▓ _▓▒▓_▓░▒▓__▒▓_▓▒▓_▓▓ ▓▒▒▓_▓▒░░░░▒▓_▓▓_▓▒░▒▓ ▓▒░▒▓_▓▒░░░▒▓_▓_▓▒░░▒▓ ▓▒░▒▓_▓▒░░░░▒▓_▓▒░░▒▓ _▓▒▒▓___▓▒░▒▓_▓▒░░░░▒▓ __▓▓_▓▒▓______▓▒░░░▒▓ _____▓▒░░░░▒▓_▒▓░░▒▓ ____▓▒░░░░░░▒▓█▓▒░▒▓ ____▓▒░░░░░░▒▓█_▓▒▓ _____▓▒▓_▓▒░▒▓█ _________▓▒▒▓_█ __________▓▒▓_█ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_ ____████____█