دخترک من
دیروز اومدم بالا ببینم خانمی چکار میکنه ساکته و صداش نمیاد اومدم دیدم داره کاغذ
قیچی میکنه تا الان ندیده بودم بتونه از قیچی درست استفاده کنه البته قربون دست نازش
قیچیه خیلی بزرگ بود باید براش ی قیچی کاغذ بری بخرم...واینکه دیروز تا عصر خونه ی
بابام بودیم و برای دومین بار بدون شیشه ی شیر خوابید...زهرا جون 6 ماهه که بود مامانش
ی اشتباه بزرگ کرد و با وجودیکه شیر کافی داشت شیر خشکیش کرد و بعد از ی سالگی
شیر پاستوریزه رو جایگزین کردم اینطوری که اول شیر خشک و ی درجه شیر پاستوریزه
قاطی می کردم و کم کم این درجه افزوده شد تا شد کامل شیر پاستوریزه اینجوری زهرا
جون هم ناراحتی نکشید...و اما زهرا و پوشک،ماه رمضون بازش کردم و روزا بازه ولی باید
خودم ببرمش خودش خبر نمیده و خودش به خودش میگه"زهرا توی خونه
جیش...نکن"قربونش اوایل ی بار خیلی دعواش کردم خواست بهم حالی کنه اشتباه کردم
اومد پیشم نشست شروع کرد می گفت"اکی ابود اکی ابود(یکی بود یکی نبود)ی قورباغه
کوچولو بود تو خونه جیش کرده بود مامانیش دعواش کرده بود مامانیش قهر کرده
بود...قورباغه کوچولو گریه کرده بود"و تا اینجا که گفت رفتم بوسیدمش ولی به خدا خیلی
خسته کنندست این پروژه و ما هم که لنگ لنگان پیش میریم موقع خواب هم که پوشکه
باید یواش یواش پیش برم 8 ماه مونده برای من و دخملی برای اینکه فقط مامان دخملی
باشم ...راستش به نظرم پوشک گیری فقط ربط داره به توانایی و تکامل بچه و اینکه چقدر
تمایل به استقلال و مشابهت به بزرگترها داشته باشه البته اینها در مورد پوشک گیری روز
هست و دیگه نمیخوام سخت بگیرم راستش ندیده گرفتن بقیه ی هم سالاش برای من غیر
ممکنه گاهی از این دیدن و در نظر گرفتن بقیه به نتایج خوبی رسیدم ولی در مورد از پوشک
گرفتن نه باید بگم برای هر بچه زمان و شیوه ی مخصوصی وجود داره که برای زهرا هنوز
نرسیده و گاهی برام استرس آوره و باعث میشه برخورد مناسبی با زهرا نداشته باشم
مخصوصا که بچه های این منطقه اغلب قبل از 2 سالگی از پوشک گرفته میشن به هر حال
ظاهرا دراین مورد فقط باید صبر کنم تا زمان مناسب برسه وقتی که زهرا خودش از پوشک
خسته بشه...و دیگه اینکه دخملی خودش رو با کتاب سرگرم میکنه خداروشگر دیگه عاشق
کتابه و هر روز براش کتاب می خونم...اینها خصوصیات ی دخمله که قراره 8 ماه دیگه آبجی
بزرگه بشه