رنگ های اشتباهی!
بهمن ماه 91 بود و هنوز هوا گرم نشده بود روی سکوی جلوی در هال نشسته بودم و زهرا توی حیاط کوچکمان پرسه میزد کمی آن طرف تر چیزی توجهش را جلب کرد و مرا صدا زد "مامان لاکپشت"منظورش کفش دوزکی بود که کنار باغچه افتاده بود واین به دلیل شباهتش به لاکپشت اسباب بازی در مجموعه ی حیواناتش بود که قرمز بود و خانه های سیاه روی لاکش داشت جالب اینجاست که زهرا اسم رنگ ها ا نمیداند ولی شکل رنگ اشتباه با فرم حیوان در ذهنش مانده بود و هرچه مصرانه میگفتم این کفشدوزک است از نظر زهرا همان لاکپشت بود!!! ...