زهرا جونزهرا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

برای دخترم زهرا

کارهای جالب تو

دیروز داشتیم با چوب بستنی میزدیم به سطل ماست(که خالی بود) زهرا جون ی دفعه با یکی از چوب بستنی ها شروع کرد به کشیدن روی اون یکی و گفت"دارم ماهی تکه تکه میکنم" پریروز داشتیم بازی می کردیم گفتم خرسی تشنشه رفت لیوان ورداشت و تو پاگرد پله جوری که انگار کنار جوی آب نشسته لیوان را مثلا از آب پر کردو برای خرسی آورد خمیر بازی را پهن کردم بی هدف نمی خواستم شکل خواستی بسازم گفت "چی ساختی" گفتم هیچی گفت "مامان لواشکه" بسته ژیلت رو ورداشته باز کرده یکیش رو میکشه روی قالی میگه "مامان جارو برقیه" از سری حیواناتش غاز رو ورداشته میگه مامان اردکه میگم نه غازه میگه اردکه و من میگم نه غازه...آخرش میگه غازه و...
6 تير 1393

گمانم باید خوشحال باشم

عزیزم تولدت تمام شد و تو بودی و اسباب بازیهایی که وقتی حدود قیمتشان را حساب کردم یک عروسک60تومنی بود و یک عروسک وست آشپز خانه20تومنی و یک گاو گنده ی 30 تومنی و یک خرس حدودا15تومنی و حیوانات10تومنی ودوتا کتاب که به این دوتای آخر علاقه ی بیشتر نشان دادی و البته70تومن پول  واکنشت را دوست داشتم وقتی این همه اسباب بازی زرق و برق دار را ول کردی و آمدی سراغ حلقه های کارتونی وپازل دست سازو...سایر اسباب بازی های دست سازیکه به نظر من ارزش واقعیشان بیش از ظاهرشان بود کودکم کاش همیشه همینجور باشی وقتی چند ماه پیش برای النگو وماشین واقعی گریه کردی و از بابا با اصرار خواستی ماشین بخرد ترسیدم که مبادا فردا بخاطر این نتوانستن ها سرزنش شویم و از ما ...
31 خرداد 1393

باز هم تغییر

این روز ها عاشق خاله بازی شدهای در جمع شعر می خوانی مدام سوال می پرسی به نوزاد ها علاقه مند شده ای جملاتی مثل حوصله ندارم را به جا می گویی که برای من جالب است نا چارا نصف روز از روش ترک پوشک در 3 روز استفاده کردم و الان تا حدودی خبر می دهی
29 خرداد 1393

امروز من و تو+یک مهمان=انفجار...

تازه از خواب بیدار شده بودم که گوشیم زنگ خورد زن پسر عمه ی شوهرم بود گفت می خواهد بیاید تا برایش زبان توضیح بدهم هنگ کردم اما جملات از پیش تعیین شده بود که می گفتم قدمت روی چشم... تشریف بیار خلاصه ی مطلب مهمان آمدو زهرا که موقعیت را مناسب دید جیم شد حالا زهرا کجاست؟...نتیجه این شد که ادویه ها با هم قاطی شدن نمک ها دیگر نمک نبودند و رنگشان از بس که با انواع و اقصام مواد قاطی شده بود هر رنگی بود جز سفید وکف آشپز خانه با ادویه ها رنگ شده بود مکتی که بخاطر جلوگیری از افتادن زهرا پهن شده بود رنگش دیگر بنفش نبود با ماست رنگ شده بود آشپزخانه طی 7 ساعت کاملا زیرو رو شده بود مهمان رفت یک دختر خرابکار ماند و یک مادر عصبانی که توان دعوا کدن نداشت
28 خرداد 1393

کارهایی که برایت انجام دادم و آنهایی که انجام ندادم

شمارش معکوس تا2 سالگی آغاز شده و تو عزیزم هنوز لج می کنی و از پوشک جدا نمی شوی و تا پوشکت را باز می کنم بساط گریه به راه است که مامان پوشک... و هنوز نتوانسته ام تو را به قصه علاقه مند کنم که تقصیر خودم است چون تا1سال بخاطر مشغولیلت و ناراحتی های خودم فقط به تو غذا می دادم و می خواباندم...و حداکثر با هم بودنمان در روز30دقیقه هم نمی شد...ولی واقعا گرفتار بودم و تو گل من دختر خوبی بودی و با چشم های معصومت به شخصیت های تلویزیون زل می زدی بعد از آن بعضی کارهای ساده را با هم انجام دادیم مثلا در بالکون را باز می کردیم و هر صدایی که می آمد و هر رهگذری که رد می شد برایت توضیح می دادم صدای پا صدای خروس همسایه صدای گربه یا هر چیز دیگر ...
23 خرداد 1393

گل زیاده...

زهرا جون امروز بعد از چند روز تب از روز5شنبه قبل تا الان که4 شنبه شده تب داشتی و بی حال بودی یکی دو شب هم خیلی شدید بود که من خیلی ترسیدم بالاخره امروز سر حال شدی و دوباره با هم رفتیم باغچه رو آب دادیم و تو بوته ی گل شب بویی که هر روز گل هاشرو می چیدی و نمیذاشتی گلهاش زیاد بشه رو دیدی تو فرصتی که تو مریض بودی حسابی گل داده بود  و هیجان زده گفتی گل زیاده و رفتی طرفش ...
21 خرداد 1393

دوست نسبتا خیالی زهرا

مدتی است که زهرا برای خودش دوستی جدید و خطر ناک به نام چاقو انتخاب کرده و با آن حرف می زند و ترو خشکش می کند ،روی زانویش می نشاندش و بوسش می کند و دائم می گوید"آقو(همان چاقوی خودمان)دوست دارم"و من که از پسش بر نمی آیم فقط حرص می خورم به هر حال   انتخاب دوست خیالی از ویژگی های 2 سالگی است اما اینش را ندیده بودیم... تنها راه حلی که به ذهنم رسید این بود که زمانی کم به او اجازه دهم به چاقو دست بزند(آن هم از نوع میوه خوری)و بعد حواسش را به چیز دیگری پرت کنم جایی خواندم از خصوصیات این دوره این است که خیلی کنجکاوند و نباید به آنها بگوییم نکن چون بدتر به انجامش مشتاق می شوند  باید حواسشان را به چیز دیگری پرت کنیم ...
18 خرداد 1393