زهرا جونزهرا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

برای دخترم زهرا

امروز من و تو+یک مهمان=انفجار...

1393/3/28 20:00
235 بازدید
اشتراک گذاری
تازه از خواب بیدار شده بودم که گوشیم زنگ خورد زن پسر عمه ی شوهرم بود گفت می خواهد بیاید تا برایش زبان توضیح بدهم هنگ کردم اما جملات از پیش تعیین شده بود که می گفتم قدمت روی چشم... تشریف بیار خلاصه ی مطلب مهمان آمدو زهرا که موقعیت را مناسب دید جیم شد حالا زهرا کجاست؟...نتیجه این شد که ادویه ها با هم قاطی شدن نمک ها دیگر نمک نبودند و رنگشان از بس که با انواع و اقصام مواد قاطی شده بود هر رنگی بود جز سفید وکف آشپز خانه با ادویه ها رنگ شده بود مکتی که بخاطر جلوگیری از افتادن زهرا پهن شده بود رنگش دیگر بنفش نبود با ماست رنگ شده بود آشپزخانه طی 7 ساعت کاملا زیرو رو شده بود مهمان رفت یک دختر خرابکار ماند و یک مادر عصبانی که توان دعوا کدن نداشت
پسندها (8)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان و بابا
29 خرداد 93 1:52
سلام دوست خوبم ممنون که به ماهکم سر زدی امان از شیطنت این بچه ها.....حتی دلت نمیاد بهشون اخم کنی .من لینکت کردم بازم به ما سر بزن زهرا جونو ببوس
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
سلام مامانی ماهک من هم شمارو لینک کردم و حتما بهتون سر می زنم خوشحالمون کردی
مامان آویسا
29 خرداد 93 6:18
اي جانم خوب از موقعيت استفاده كرده دختر خوشگل عزيزم اشكال نداره براي افزايش خلاقيته
محمدحيدرپور-عصمت اكبري
29 خرداد 93 8:48
سلام.نانازه مامانه.اشكالي نداره.كنجكاوي كوچولو بايدباشه تا يادبگيره.
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
سلام مرسی که سر زدین خوشحال شدم