آرزوی پرواز
آرزوی پرواز ذوق زده دنبال پشه ها میکند تا بگیردشان و آنها هم که از جانشان سیر نشده اند در میروند
اخمو برمی گردد طرف من"برام بگیرشون"
من"نمیتونم مامان اونا بال دارن سریع می پرن میرن من نمیتومنم بگیرمشون"
زهرا"منم میخوام مثل این پشه ها پرواز کنم به خدا بگو بهم بال بده"
یعنی واقعا دختر مارو باش آرزو میکنه مثل پشه پرواز کنه حداقل بگو پروانه ای چیزی
من"در عوض خدا به تو دست داده"
زهرا"من دست نمیخوام بال میخوام ایشاا بزرگ میشم بال در میارم مثل پشه ها"
یعنی تاکیدش بر کلمه ی پشه منو کشته ی آرزوی قشنگم میکنه این حشرات اون هم از نوع موذیش باید توش باشن
زهرا جون مشغول خوردن کیک تولد عمه راضیه خونه ی عمه طاهره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
الهی فداش بشم با اون آرزوش . خاله حداقل آرزو کن یک پروانه خوشگل باشی یا حداقل زنبور عسل 
خاله یادمه من هم کوچولو بودم همش دوست داشتم پرواز کنم اما نه دیگه مثل تو پشه باشم دوست داشتم پرنده باشم و همیشه تو خواب میدیدم دارم پرواز میکنم . وای چه کیفی داشت اونموقع 
الههههههههی من قلبونش بشم که میخواد بال داشته باشه مثل پشه موذیها 
فکر کنم زهرا طلای ما میخواسته یه جوری حس اعتماد به نفس پشه ها رو ببره بالا نیست که هیچکس این حشرات موذی رو تحویل نمیگیره زهرا جونم گفته بذار من بگم آرزو دارم مثل پشه ها بال داشته باشم تا یکم پشه ها خوش به حالشون بشه و غم و غصه ی نیفته تو جونشون 