خاطره امیر دیوان نوروز93
دخترم را رها کرده بودم دلم میخواست بگردد و ببیند نوروز بود و هنوز گرمای خشن جنوب شروع نشده بود دخترم محو تماشای قورباغه هایی بود که انگار همان روز قورباغه شده بودن و من مشتاقانه کلمه قورباغه را به او آموزش میدادم جالب این است وقتی برگشتیم زهرا اسباب بازیش را ورداشت و گفت مامان این قور باغست در حالیکه به نظر من این قورباغه های اسباب بازی شباهت زیادی به قورباغه ندارن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی