تولد دوقلوهای عمو
دیشب تو تهران صاحب دو تا دختر عموی جدید شدی که هنوز اسماشون قطعی نیست...خب به هر حال امیدوارم حالشون خوب باشه و قدمشون خیر ... اسم خواهر بزرگه ی این دوقلوها که 9ماه از تو بزرگتره نازنین زهراست و با اینکه از نوروز پارسال ندیدیش هنوزم هر وقت از جلوی خونه ی مادر بزرگ مادری نازنین رد میشیم میگی اینجا خونه ی نازنینه و دوست داری ببینیش ولی دیگه گمون نکنم حالا حالاها با 3تا بچه ی کوچیک بتونن بیان اینجا...انشاا خدا نگهدارشون باشه
و اما خودت ... مامانی اون روز اومدم از شیرین زبونیات بنویسم نذاشتی و گیر3پیچ که بلند شو نوبت منه و ناقص موند الان فقط یکیش تو ذهنم مونده به زهرا میگیم اسم داداشی امیر حسینه اون روز پسر داییش محمد میگه برم دنبال داداشم مهدی زهرا بعد که برگشتیم روز بعدش به ی نتیجه ی جالب رسیده میگه"مامانی مهدی داداشی محمده...مهدی داداشیه...مهدی امیرحسینه؟"یعنی دیگه نتیجه گیری از این بهتر
و دیگه اینکه به صورت سرسام آوری شیطونتر شده و اما همه ی کتاباش رو از حفظه و هر وقت خرابکاری میکنه یکیش رو برام میخونه و بعد میگه حالا خوشحال شدی؟
بهم میگی نی نیت رو درست کن(دنیا بیار)تا نی نی خودمون رو بغل کنم...
و من هنوز یک مادر منتظر ،نگران،و شاد هستم خدا رو هزار مرتبه شگر.
شرمنده حواسم نبود عکس رو بچرخونم الان دیگه نوبت من تموم شد و این زهراست در حال خط خطی کردن رو وایت برد مغناطیسی که ازش خیلی لذت می بره این کادوی خاله شریفست بسیار متشکریم ازش