زهرا جونزهرا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

برای دخترم زهرا

نتیجه ی آزمایش من

1393/7/7 13:59
175 بازدید
اشتراک گذاری

واقعا اینبار عجب گرفتاری شدم همه چیز مثل سری قبل بود ظاهرا... مشهد رفتیم تو حرم نمازخوندیم و از خدا ی بچه ی سالم خواستیم برگشتیم 30 روز سپری شد و بیبی چک خریدیم حالا بماند که قبل از رسیدن موعدش هم 3 تا بیبی چک بیچاره رو ناکار کرده بودم ...خلاصه بعد از اون 3 تا 7تای دیگه استفاده کردم که کلا مثبت بود آنجا بود که گفتم پس احتمالا باردارم ویک روز صبح رفتم بیمارستان که نه اگر بشود گفت همان شفا خانه ی اینجا!آزمایش ادرار دادم که فرمودند هورمون HCG که توسط جنین محترم تولید میشه هست ولی نه آنقدر زیاد هست که بگوییم بارداری و نه آنقدر کم هست که بگوییم باردار نیستی ...خلاصه با کلافگی چند روزی را سپری کردیم تا دیروز رفتیم آزمایشگاه خصوصی در شهر کناریمان خیلی بهش رسیده بودن و باکلاسش کرده بودن...آدم حال می کرد خلاصه حالمون رو کردیم 30000تومن دادیم خونمان را در شیشه کردن و هر چه منتظر شدیم اس ام اس جواب که فرمودند ساعت5-8میاد رو گوشی همسری نیومد که نیومد در نتیجه به دلیل نداشتن کد رهگیری و از این مزخرفات نتونستیم نتیجه ی آزمایش رو اینترنتی بگیریم...و امروز نتیجه رو گرفتم ولی هر پزشک محترمی نتیجه رو مشاهده میکنهتعجبو بعد از خاروندن سرش می فرماید نمیدونم...حالا نه که اینجا هم پزشک زیاد داره...خلاصه بعد از بررسی های فراوان و مقایسه ی مشابهت بین آزمایش خون خودم و 2 نفر دیگه معلوم شد اصلا این چیزایی که نوشتن هیچ مشابهتی به آزمایش بارداری نداره حالا جنین محترم زورم به اونا که نرسید ولی تو باش تا صبح دولتت بدمت دیگه حوصله ن...دا...رمعصبانی

بعدا نوشت:البته نه نمی تونم بی خیالت باشم من که بار اولم نیست و از بار قبلی هم زمان زیادی نگذشته و نشانه هاش رو یادمه و الان دارم توکل بر خدا صبر میکنم و ی ماه دیگه میرم سونو اونجا دیگه صد در صدیه هر چند دکتر گفت ی هفته دیگه برو آزمایش مجدد... باور کن بی خیالت نیستم فقط عصبی شدم دکتره میگه سر در نمیارم وماما با تعجب میگه "عدداش چرا اینجوریه...حالا بذار یادداشت کنم" و منه خسته و کوفته که کلی استرس تحمل کردم دوباره دو به شک می مونم و آخرش همون جواب قبلی رو می گیرم وگرنه چه اتفاقی برای من مهم تر از بودن ی زندگی درونم میتونه باشه امروزم دوباره آخرین بیبی چک رو زدم و با قاطعیت بودنت رو نشون داد منتظر دیدنت هستمبوس

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

زینب
8 مهر 93 7:03
عزیزم حتما سونو بده....امیدوارم سلامت باشی و نی نی درونت هم سالم و در بهترین حالت
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
ممنون عزیزم خدا از زبونت بشنوه
مامان آویسا
8 مهر 93 8:20
يعني چي؟ من كه نمي فهمم آزمايش خون كه بدي ديگه معلومه آره يا نه پس اين حرف ها براي چيه؟ يعني آزمايشگاهه يه آزمايش بارداري درست نمي تونه انجام بده؟ عزيزم شما به بي بي چك ها اعتماد كن خانوم بي خيال بقيه چيزها
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
سر دوستم هم همین بلا رو آورده بودن البته اون خداوشگر الان بچش سالمه چون خودش می فهمید و ناپرهیزی نکرد منم فعلا منتظر آبان می مونم که بشه 2 ماه و بعد انشاا میرم بوشهر سونو
ام حسين
8 مهر 93 8:26
سلامممممممممممممممممممم اميدوارم زودتر دوباره خاله شيم ههههههههههههههههههه
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
ممنون عزیزم خدا کنه هر روز دارم علائم بارداریم رو چک می کنم
ام حسين
8 مهر 93 8:27
يادش باشه بعد از نيجه قطعي يه كتاب خوب بهت معرفي كنم به خاطر زهرا جون خوشگلم
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
چشم عزیزم ممنون
مامان نازنین زهرا
23 مهر 93 23:00
با این اوصاف وبا توجه بهتجربه من بار شیشتون یه پسمله....البته اول سالم
مامانی(برای دخترم زهرا)
پاسخ
انشاا سالم باشه و زهرا دوسش داشته باشه بچه ی خوش خوابی هم باشه