با طعم عسل3
تشبیه های دوست داشتنی
امروز تخم مرغ آب پزش رو نصف کردم میگه "زرده پوشک داره" بی توجه بازم تیکش میکنم
خیلی شاکی میگه"چرا پوشکش رو خراب کردی"برداشت اینکه دخملی دلش پوشک
میخواد
مداد صورتیش رو ورداشته نگاش میکنه و زبونش رو میاره بیرون با تعجب نگاش میکنم
میگه"مامان ببین اینم زبون داره"منظورش نوک مداده خیلی خوشم اومد از تشبیهش و بعد
ی مداد صورتی بی نوک ورمیداره و میگه "این زبون نداره"
عکس جنین تو رحم مادر بهش نشون میدم بهش نگاه میکنه و میگه"اینکه مثل هندونه
شده"
حرفهای دلنشین
به گوش خودش دست میزنه میگه"من گوشهار دارم"همون گوشوار و بعد به گوش من
دست میزنه و دوباره میگه "تو هم گوشهار داری"و بعد رو به باباش"بابایی تو گوشهار نداری
گوشهارت گم شده؟"
داریم تو جاده میریم ی ماشین جلومون پارک کرده میزنه به ماشینه و خیلی گله مندانه به
باباش میگه"بیا این ماشینه دیگه بخر دیگه"
تو ماشین خالش نشستیم خیلی جدی از خالش می پرسه"ماشینت رو از کجا خریدی؟"و
بعد میگه"به بابام بگم بخره"