خواب بعد از ظهر امروز...
زهرا جون ی روز بد جوری دعوات کردم و از این بابت شرمندم چون واقعا مقصر خودم بودم زهرا جون گفتی جیش دارم و من گفتم صبر کن ی دقیقه... و تو نتونستی ی دقیقه صبر کنی ...و من دعوات کردم ...و چقدر من مادر خطا کاریم... کاش خدا منو ببخشه و تو هم زهرای گلم... در همین حین که داشتم دعوات میکردم با اون لحن کودکانت گفتی"مواظب باش از دستم ناراحت نشی مامانی باشه"من فدای تو اونم هزار بار...بعدش دیگه شروع شد زهرا خانم که کاملا خشک میخوابید از ظهر همون روز اوضاش بارونی بود و من میدونستم چرا پس ساکت موندم و تشک شستم و شستم و شستم...تا امروز صدای پای کوچولوش اومد روم رو برگردوندم طرفش تازه از خواب بلند شده بود وبدو بدو خودش رو انداخت تو بغلم وگفت "مامان من تو شلوارم جیش نکردم"و من بوسیدمش و بوسیدمش...هنوز خیلی کوچیکی خیلی کاش یادم بمونه همش 2بهار رو گذروندی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی