خاطرات جا مانده
1-راهپیمایی یا هماپیمایی-2-
زهرا خانوم ی روز که میخواست بره راهپیمایی با بابایی همش میگفت آخ جون میخوام برم هواپیمایی هواپیما نگاه کنم گفتیم میره برمیگرده و میفهمه که بابا این راه+پیماییه نه هوا+پیمایی ...خلاصه رفت و برگشت گفتم دخملی خوش گذشت گفت"آره ولی شلوغ بود نتونستم سوار هواپیما بشم"حرف دخمل من یکیه
2-مامان ماهی ،بابا ماهی ،مهمون ماهی ها...
اولین ماهی عید که پیدا شد تو کاکی زهرا داشت چون باباش از بس زهرا جون عشق ماهی بود از شهر کناریمون که ی هفته زودتر از اینجا آورده بود براش خرید.خلاصه زهرا دید ماهی تنبل "اسم ماهی زهرا جون"تنهاست رفت ی ماهی دیگه خرید همینکه این دو ماهی کنار هم قرار گرفتن زهرا که اختلاف جثه ی ماهی جدید که دو برابر قبلی بود رو دید گفت "این مامانشه"گفتم مطمئنی باباش نیست گفت"نه مامانشه باباش کجاست؟"گفتم لابد رفته سر کار گفت"نه پیش اون آقاهست میرم باباشم می خرم"خلاصه یک هفته ی دیگه گذشت و زهرا جون بابای ماهی ها رو هم خرید و بعد گفت"باید برم مهمونشون رو هم بخرم"خدا بداد برسه نمیدونم نفر بعدی کی میتونه باشهاحتمالا باید خونمون رو تبدیل کنیم به استخر
3-قایم باشک ماهی ها
فرمودن شیر میخوام منم خوشحال لیوانش رو پر کردم دادم بهش اما چشتون روز بد نبینه من سخت مشغول کارام زهرا هی میگه "مامان ببین ماهی ها قایم شدن"و هی دستشو میکنه تو آب یکی از بدبختا رو می گیره و میگه"قایمش کردم"یعنی پیداش کردم اومدم نگاه کنم قضیه از چه قراره تا دخملی کلا شیرا رو ریخته تو آب ماهی ها و باهاشون قایم باشک بازی میکنه و تازه برای خودش کلی هم ذوق میکنهبیچاره ماهی ها
4-درمان ماهی رنگ و رو رفته
مامان ماهی و ماهی تنبل داشتن شنا می کردن-پدر ماهی هنوز خریداری نشده بود یعنی اینجا قضیه ی مرغ و تخم مرغ کلا حل شده اول بچه بوده بعد مامان اومده بعد هم بابا-که من متوجه شدم مامان ماهی به شدت رنگش تغییر کرده باورتون میشه به سفیدی میزنه با بابای زهرا داشتیم بحث میکردیم که حتما مرضی داره که زهرا جون بلند شد و رفت طرف کیفش و ی مداد شمعی قرمز آورد من گفتم چیکار میخوای بکنی؟گفت"الان میخوام رنگش کنم"ازش چندتا عکس گرفتم ادامه میذارم با تلاش فراوان ماهی رو گرفت و من در حال عکس گرفتن فقط به همسری میگم بیا که کشتشخلاصه دید قابل رنگ آمیزی نیست به همین مامان ماهی رنگ پریده رضایت داد و ادامه عکس ها
تلاش برای گرفتن و رنگ آمیزی مامان ماهی
ماهی لیز خورد از دستش کنار پاش افتاده
داره ورش میداره بذارتش سر جاش
کفشش رو با گلای پارک دم در بیمارستان خورموج تزئیین کرده باباش ازش عکس گرفته
کنار دریا ساحل بنک
زهرای محجبه
پیشاپیش سال نوتون مبارک دوستای گلم امیدوارم همتون سال جدید رو از ابتدا تا انتها با سلامتی و شادی سپری کنید.الهی آمین