با طعم عسل شما هم بفرما...
1-رگ خواب زنها
از دستش عصبانیم کل روز رو دعواش کردم،هر چی ماچ و بوسم کرده هر چی صورتش رو کج کرده و لبخند مظلومانه زده افاقه نکرده عصبانی لباس پوشیدم از پله ها دارم میام پایین ی لبخند بهم میزنه و میگه"مامانی چقد خوشتیپ شدی خیلی خوشگلی"من باباییش میگه زهرا من چی؟منم خوش تیپم میگه"نه فقط مامانی خوش تیپه تو زشتی" من
2-رعایت ادب
دو لوپی داره شکلات میخوره با ناراحتی نگاش میکنم یکی ورمیداره میده به من میگم "نه عزیزم من دوست ندارم"میگه "بگو ممئون(ممنون)"میخندم میگم ممنون عزیزم
3-رطب خورده کی نهی رطب کند
نیم ساعت مونده همسرم برسه سریع میرم آرایش کنم اونم میاد رژ ورمیداره میزنه اما چه رژ زدنی تا روی گونش میکشه کارم تموم میشه بلندش میکنم صورتش رو بشورم بهش میگم"ببین چه بلایی سر صورتت آوردی صورتت رو کثیف کردی...و صورتش رو با آب میشورم میخوام بذارمش پایین که مشتی آب ور میداره صورتم رو میشوره بهم میگه"مامان صورتت کثیپه(کثیفه)"
4-دخترم خانوم شده
میگه ببرم مغازه میگم صبر کن برم چادرم بیارم...بر میگردم می بینم یکی از رو سری های منو مثل چادر پوشیده نگاش میکنم و ذوق میکنم مخصوصا با اون طرز چادر گرفتش میگه"منم چادر سر کردم"عزییییییزم
5-حال گیری
مادر بزرگش رفته مشهد گریه میکنه و میخواد بره دفتر ور میدارم و براش حرم رو میکشم و خودش رو کنار حرم میکشم میگم ببین این زهراست رفته کنار حرم بلندتر گریه میکنه میگه"نه درش باز کن من میخوام برم توی حرم"