بحث هایی متفاوت انتظاری مشابه
در انتظار آمدن زهرا بودیم خوشحال و خندان هنوز نمیدانستیم دختر است یا پسر ولی از بودنش خوشحال بودیم خوشحال چون که از امام رضا خواسته بودیمش و من فدای امامم تاریخ تشکیل جنین دقیقا تاریخ برگشت ما از سفر مشهدمان بود و این یک معجزه بود معجزه ای که بعدها نامش شد زهرا تا شادی بخش زندگیمان باشد با همسرم توی هال می نشستیم و ساعت ها از تجسم صورت نوزادمان ذوق می کردیم شوهرم میگفت"کاش سفیدیش رو تو بره"منم میگفتم "رنگ چشماش هم به تو بره سبز بشه"و بعد میگفتیم "وااای دماغش به کی بره..."و بعد با هم بلند می خندیدیم...خیلی شیرین بود خیلی وقتی زهرا با عمل سزارین به دنیا آمد اصلا شبیه رویاهای ما نبود اصلا ولی خیلی قشنگ بود اولش پوس...